پرنیاخانمپرنیاخانم، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

روزنگارمن ودخترم

راه رفتن دخملمون-فقط چندقدم

سلام دخترمهربونم الان که واست مینویسم دقیقا 1سال و1ماه و5روزداری  اینروزاهمش منتظراینیم که شمایکارجدیدانجام بدی وشمادخترنازنینم هرروزکارجدیدی یادمیگیری وبه تواناییات اضافه میشه بالاخره بعدازکلی تمرین وممارست باعموجون ومادرجون تونستی خودت بلندبشی وچندقدم راه بری دیدن این لحظه هاواسم خیلی شیرینه وکلی ذوق میکنم وقتی میبینم نی نیه من امروزروپاهای خودش وایساده وواسه خودش خانمی شده این موفقیتوبهت تبریک میگم مامانم
27 خرداد 1393

جدیدترین شیطنت خانوم خانوماااااا

امان ازدست تودخترگل مامان بعدازاینکه ازمبلابالاوپایین میری وکشوهای میزوبیرون میاری میشینی توش اومدن تواشپزخونه وهزارتاشیطونی که مامانومجبورکر. همه چیزوجمع کنه دیشب دیدم ارومی وصدات درنمیاد باخودم گفتم این قندعسل کجاست که نمیادسراغم وپاهاموبگیره بخوادبغلش کنم خلاصه ترسیدم که نکنه مشغول کارخطرناکی باشی واومدم سراغت دیدم.... خودت ببین مامان بهتره           بله دیدم کشوهات خالی کردی ومشغول بررسی وسایل توشونی
22 خرداد 1393

پرنیاجون دوست داره خودش غذاشوبخوره بدون کمک

چندروزی میشه نمیزاری من وبابابهت غذابدیم وظرف غذارومیکشی میاری جلوی خودت وبادست چنگ میزنی میزاری دهنت منم دیدم سعی داری خودت بخوری بیشترلذت میبری وبهت میچسبه مانع نشدم امااااااااااااااااااااااااااااااا بعدازهروعده یه تمیزکاری حسابی درپیش داااااااااااااااااااااااااااارم هم خودتوهم خونه میگی نهههههههههههههههه نگاه کن اینم بگم که ماکارونی روخیلی دوست داری ...
20 خرداد 1393

عکسهای آتلیه پرنیاجون

سلام نازگلم بالاخره عکسات آماده شد ایشالاکه دوسشون داشته باشی الیته اینم بگم باکلی خواهش وتمنا وادا وشکلک دراوردن تونستیم این عکساروازت بگیریم من وباباعاشق عکسات شدیم ویه یادگاری خیلی خوب شدازاینروزای نزدیک یکسالگیت مبارکت باشه گلم عاشق خنده هاتم فرشته کوچولو   بریدکناربیب بیب خنده هاتوعشقه                     ایشالاکه همیشه همینطورخندون باشی دردونه مامان وبابا ...
11 خرداد 1393
1